خب میخوام تو چالش نامه نویسی شرکت کنم نمیدونم میدونید یا نه ولی برای اشخاص درونگرا بهترین راه برقراری ارتباط نامه نوشته ، بعدم نامه نوشتن خودش یه مهارته اگر نمیدونید . 

 

چالش نامه نویسی : روز اول ؛

برای کسی بنویس که میخوای همه چی رو بهش بگی ، ولی میترسی . 

 راستش ترس برای ادمیه که منطقی پشت حرف هاش نیست پس حرف هاش پایه های محکم ندارن پس قائدتا ترس معنی نمیده واسم ، چون حرف زدن مهم ترین راه ارتباط انسان هاست (که البته کار بشدت سختیه) ولی نباید ازش ترسید ! ولی وجهه برعکسش هم وجود داره ادما میترسن چون از دست میدن ، وقتی از دست بدن تیکه تیکه از وجودشون از بین میره . پس ترس به عنوان یه حس همیشه و همه جا دنبال ما هست ولی بدتر از اون ترسیدن از ترسمونه !! 

   ازت معذرت میخوام ، بابت تک تک فرصت هایی که باهات از دستشون دادم ، اگر میدونستم انقدر زود ترکم میکنی مطمئن باش از تک تک لحظاتم استفاده میکردم تا با تو باشم . ترکم کردی و حق داشتی میدونم میدونم میدونم ولی .. ،دلخورم بخدا که نبودت یه زخم زد که نتونستم تحملش کنم ، اوایل داغ بودم حالیم نشد ولی ، الان دارم بدتر از اوایلش درد میکشم ، نگرانتم کجایی ؟ حالت خوبه ؟ بعد از رفتنت بهت بد نگذشت ؟ اون موقع ک هرفتی حال درستی نداشتی ، کاش یه پل خراب نمیکردی تا باشم پیشت ، عا راستی من .. هنوزم  میرم و جواب های دندان شکنی به ملت میدم از خودت یادگرفتم . کاش اون روز التماست میکردم ، کاش به پات میوفتادم ، کاش بجای ترسیدن ازت فقط میموندم کنارت ولی اشکالی نداره من هنوز منتظرم که برگردی خیلیم منتظرم .

 

چالش نامه نویسی : روز دوم ؛

راجب حرفایی که هیچوقت به پدر و مادرت نزدی . 

مامان و بابای عزیزم . هیچ کلمه ای برای توصیفتون ندارم جدی میگم یعنی من اگر تو کل زندگیم ازتون تشکر کنم خیلی خیلی کمه از جفتتون . هنوز کلی راه دارم کلی راه که ببینید بلاخره من به جایی رسیدم که براش از خودتون زدید ، بخاطر همین شب روز تلاشمو میکنم ، تا موفقیتم رو به پاتون بریزم و دیگه یکی از دغدغه هاتون نباشم . بابا ، من همیشه از اینکه یکی از دغدغه های بزرگت بودم خیلی اذیت میشدم امیدوارم منو ببخشی که با وجود صبر تحملت اونقدر اذیتد کردم ولی بابا من هیچوقت نمیتونم ازت معذرت خواهی کنم ، تو دلیل میخوای و دلیلش مثل بغض تو گلوم گیر میکنه ، بابا امیدوارم ببخشی وقتی گه گند میزدم به کل زندگیم با حماقت هام و تو صبورانه کمکم میکردی جمش کنم . بابا فکر کردن بهت یکی از کارایی بود که باعث میشد من وقتی خوردم زمین بلند بشم بابا . بابا من هر وقت بچه ها تو مدرسه از باباشون ناله میکردن خوشحال بودم که تو همیشه همیشه همیشه درکم کردی و پشتم بودی هیچوقت به علایقم بی احترامی نکردی همیشه تو مسیر مورد علاقم کمک کردی تا قدم بذارم بابا . بابا هیچوقت تو مترو باهم می‌رفتیم کلاس و من بغل گوشت یه سره حرف میزدم تو بهم نمیگفتی ساکت شم بابا ، مراقب بودی خوابم که میبره سرمو بذارم رو شونت یادته بابا ؟ از اینجا به بعد من مراقبتم که خوابت میبره سرتو بذاری رو شونم من واست کارتو میکنم بابا من مراقبتم چون تو همیشه مراقبم بودی .. خیلی دوستت دارم بابا خیلی زیاد انقدر که ندیدنت شب به شب واسم کابوسه بابا . 

مامان مامان ، نمیدونم چی بگم اینکه چقدر تو لحظات سخت زندگیم کنارم بودی ، تو اگاهم کردی تا دختری باشم که سر زبون همه است . مامان تو کاری کردی من جلو تر از سنم بفهمم و بتونم از خودم دفاع کنم . مامان تو بهم یاد دادی زندگی چقدر بی رحم و سخته و من چطور میتونم در کنارت مثل اب خوردن از کنارش رد بشم . مامان من یادم نمیره چقدر پشتم در اومدی وقتی همه میگفتن این کار بده و من علاقم بود تو مثل شیر پشتم بودی . مامان هیچوقت واسه کارای اشتباهم طوری سرزنشم نکردی که کلا نابود شم . هیچوقت اجازه ندادی زمین خوردنم باعث در هم شکستنم بشه ، یه جوری دعوام کردی که یاد بگیرم باید سفت محکم باشم . مامان تو هم مثل بابا تموم مدت کاری کردی که بخندم و شاد باشم یا گریه کنم تا درد فرصت از دست رفتمو بکشم تا دیگه نذارم از دست بره ، مامان رابطمون غیر قابله توصیفه یعنی هر چی بگم از خوبیات کم گفتم میدونی که تو انقدر از خودت گذشتی تا ما برسی که بعضی شبا که میخواستم بخوابم عذاب وجدان میگرفتم کل جوونی و زندگیتو پای ما ریختی و ازت ممنونم و واقعا هر چقدر هم که تشکر کنم میدونم که میدونی کمه . من انجامش میدم یه جوری به اوج میرسم که لذت ببری با دیدن کن لذت ببرید چون میدونم لذتتون دیدن موفقیت منه ، مامان و بابا من خیلی خیلی قدردان شمام و دوستتون دارم .

 

چالش نامه نویسی : روز سوم ؛ 

برای کسی بنویس که بدتر از همه قلبت رو شکست .

قلب . دو سال پیش بود ؟ سه سال پیش ؟ پارسال ؟ نمیدونم اون موقع هنوز افکار بچگانه داشتم (اگر سوجین بود میدونست ) با کسی وارد رابطه شدم که کلا در تضاد هم بودیم و میدونید چی بود .. من حماقت کردم و کلا از رل زدن تا کات تقصیر من بود . (این فقط مقدمست به خود نامه هم میرسیم ) . در کل افکار بچگانه من باعث اون رابطه بود و کلا خیلی خیلی احمق بودم . 

نامه ای که براش در نظر دارم : 

منو ببخش ، من حتا هنوزم به اون موقع ها فکر میکنم با اینکه میدونم فک میکنی اصلا واسم مهم نبود و واسم مهم نبودی ، کاشکی جای قضاوت کردنم جای مدام گیر دادن بهم جای هی لوس بازی فقط از محبتم استفاده میکردی و یکم جاست یکم محبت میکردی . همیشه بهم همینو میگفتی "من ؟ من که التماست کردم "بابا التماس کردنو .. وقتی اینو میگفتی بهم من کاملا متوجه بودم که بویی نه از عشق نهاز محبتام بردی و این بدتر ازارم میداد . لازمه بدونی من تا همین پارسال دلم میخواست برگردم ولی میدونی چیشد ؟ بمب قلبی که نابودش کردی قلبش که کلا از بین بردیش هنو التماس میکرد . التماس میکرد پیشت برگردم ولی مغزم و منطقم خورده شیشه شکسته های قلبمو جمع جور کردن و با منطق و علم چسب زدن . بهم یاد دادن تو ارزششو نداشتی خوشحالم کات کردیم تو هم رابطمونو هم شوخی هم کات کردنو شوخی گرفتی و شوخی شوخی بمب !! ببین چیشد . نچ نچ جفتمون به زندگی برگشتیم ولی باید بدونی که قلبی که تو شکوندیش الان دوباره شکسته خورده هایی که پیدا نشد رو با منطق پر کردم و مثل یخ لای سنگ جاشو باز تر کرد و قلبمو از میون ورداشت واسه همینه که چوبشو الان دارم میخورم احساسی ندارم به هیچی هیچی . 

 

چالش نامه نویسی : روز چهارم ؛ 

برای کسی بنویس که از ته قلب دوستش داری .

عامم اوکی بذار بنویسم واسش . ببین من خیلی دوست دارم با اینکه اصا کلا در تضادیم و میدونی چیه معنی دوست داشتن برای من اینطوریه که "واسم مهمی " و با دیدنت این تو ذهنم تلقی میشه "میشه بیشتر بمونی؟" و باید بگم بهت که با اینکه همش در حال شعاف کردن توانایی هات هستی قیافه هم که نداری (طبق گفته خودش کلا تنها لطفش به خودش اینه که صورتشو بزنه)  ولی تو بشدت تو دل برو ای جدی میگم گاد و وای من عاشق اون لحظت شدم . سرت پایین بود و قشنگ میتونستم مژه هات رو مثل تار های گیتار ببینم جدی شده بودی و قست جلویی موهات به سمت جلو تاب برداشته بود انگار که حین بر زدن پاسور عصبیت کرده بودم با حرفم و تو خیلی جدی بهم گفتی "نه ، چرا اینطوری فکر میکنی ؟" وقتی بهت گفتم خودت باعثشی گفتی "دقیقا چه کاری کردم که باعثشم؟" و وای نمیدونم چطوری تونستی با همین جزغله حرفت کل ماه رو تو ذهن من باشی !‌‌تو اینو نمیخونی اینجا نمیای و منو نمیبینی فعلا ولی من دل تنگتم ، دلتنگ خنده هات و قهقه هات ، ، وقتی ادامو در میوردی و وقتی تیک ههای برج رو میکوبیدی زمین و خواستی بگی شبیه چی شدم . از ته قلب دوست دارم چون باهام صادق بودی و بهم گفتی اعتماد به نفس داشته باشم . همین . 

 

چالش نامه نویسی : روز پنجم ؛

برای بهترین دوستت بنویس .

بابا اصا این کار تبعیضه خدایی من با دوستای مدرسم خیلی مچیم با دوتا از بیانی ها هم خیلی مچم الان چی بنویسم اخه ؟ چرا چیز میگی ولی نوپرابلم من یه چی مینویسم واسه هر چهارتاتون عشقشو بکنید 

راستش تک تک لحظات زندگیم وقتی اتفاقی میوفتاد تو ذهنم میگفتم که "بدوئم برم بهش بگم" یا مثلا وقتی با کله میخوردم تو سنگ اینطوری بودم که "کجایی که کنارم باشی ؟"و اینطوری بودید که هر طور شده خودتو میرسوندی بهمو حالا اون هر چی نیاز داشتم بهم میدادی ، میدونید واسه همینه که با شماها هیچ فاصله ای ندارم شماها درسته نه مسئله عشقی داریم باهم نه داشتیم ولی هیچ فاصله ای نداریم و مثل اب باهم ظلالیم و صادق هستیم یعنی وقتی بهم میگی "دوست دارم "من قشنگ باورم میشه که من واست مهمم و میدونم این حس مقابل رو شما دوتا هم دارید . ما تحت هر شرایطی پشت هم هستیم و کلا رابطمون با بقیه نسبت به خودمون فرق داره و من عاشق این جریانم . امیدوارم تا اخر همینطوری بمونیم ، من همیشه پشتتون باشم و هر وقت به کمکم نیاز داشتید من اینجا باشم .

بچه ها من خیلی دوستون دارم و امیدوارم که این رابطه تا اخر عمرم باقی بمونه⁦.⁠♡♡ 

 

چالش نامه نویسی : روز ششم ؛

برای کسی بنویس که این روز ها دلتنگشی .

والا این روزا دلتنگ یکی از اونی های گرامی هستم 

خیلی چیزی ندارم بگم جز اینکه فقط خیلی دلتنگتم میدونی چیه اگر بودی الان یکی میزدی پس سرم میگفتی پابو مگه تو نبودی که عقل داشتی چیشدی یهو ؟ یه طوری قشنگ منطق پیچم میکردی که ادم شم و از وضعیت های بدم بیام بیرون ، دلتنگتم که چی ؟ این یعنی برنمیگردی ؟ باید دست به دعا شم لعنتی ؟ بابا بسه بیا من سالگردتم گرفتم بسه بابا بیا ببین چه دراکولایی شدم نمیای دیگه منم اذیت میکنی بخدا اگ بودی حس میکنم بیانم شلوغ تر بود . دلتنگ توی لعنتیم بخدا اگر میدونستم انقدر زود ترکم میکنی خیلی بیشتر از این حرفا باهات میبودم و قطعا اون فاصله ای که افتاد بینمون هم ، نمیذاشتم بیوفته میدونی؟ الان بیشتر میفهمم بیشتر بلدم و میتونم کمکت کنم و هر کاری واسن کردیو جبران کنم 

من منتظرتم یا خودت یا اثرت چون قول دادی . 

 

 

 

+قائدش میگه نظراتش رو ببندم پی وی در خدمتم